دوقلوهاي ماماندوقلوهاي مامان، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

دو قلوهای مامان

دوقلوهااااااا اومدن ...

خداياااااا شكرت روزها داره ميگذره و كوچولو هاي من هم دارن هر روز بزرگ تر ميشن خيلي زيباست هر لحظه ديدن روي ماهشون خيلي زيباست هر لحظه بوييدن عطر تنشون خدايا بازم شكرت ... هفت ماهه بدنيا اومدين ... دنيا روي سرم ميچرخيد وقتي گفتن اميدي نداشته باشين ... چشمام از ورم باز نميشد تا روز ديگه اي رو كه شروع شده ببينه ... حسرت به اغوش كشيدن بچه ها يادم برده بود زخم عمل دارم ... فقط از خدا خواستم ... خودش بهم داد ... مثل يه معجزه ... من با چشمام ديدم معجزه رو ... من با وجودم حس كردم معجزه رو ... خدايا شكرت كه بچه هامو بهم برگردوندي
27 مهر 1392
1